خلاصه کتاب:
فواد، مردی با غرور و اقتدار، دلباختهی دخترعمویش است. اما سراب، با قلبی سرکش، عاشق خدمتکار عمارت میشود و با او فرار میکند. فواد، زخمی از این انتخاب، با رفتاری سرد و سنگین، سراب را در مسیر زندگیاش دچار تردید میکند. تا روزی که سراب درمییابد عشق واقعیاش فواد بوده، نه محمد. اما شب مراسم، محمد او را میرباید و قصه وارد مرحلهای تازه میشود.
خلاصه کتاب:
شیدا، پرستار جوانیست که پس از سالها کار سخت در بیمارستان، تصمیم میگیرد مسیر زندگیاش را تغییر دهد. او مسئول مراقبت از پسری میشود که در کماست. با گذشت زمان، آن پسر به هوش میآید و میانشان پیوندی عمیق شکل میگیرد، رابطهای که از دل سکوت و مراقبت، به آرامی شکوفا میشود.
خلاصه کتاب:
نازگل، با وجود سن کم، با تمام وجود برای زندگیاش تلاش میکند. ارباب روستا، با رفتار سختگیرانهاش، حاضر نیست به خانوادهی نازگل فرصت بدهد. اما برخوردی میان نازگل و ارباب، او را وارد مسیری تازه میکند، مسیر ایستادگی، انتخاب و رشد.
خلاصه کتاب:
نفس کار میکند. زندگی را میچرخاند. رئیس شرکت پیشنهادی میدهد. مسیر عوض میشود. چالشها میآیند. نفس میماند. میجنگد. میفهمد. و در پایان، لبخند میزند.خلاصه رمان
خلاصه کتاب:
از همون لحظهی اول، حس کردم یه چیزی بین ما هست. همیشه برای خواستههام جنگیده بودم، و این بار هم عقب نکشیدم. حتی وقتی فهمیدم کسی دیگهای تو زندگیشه، باز هم امیدوار بودم. اما اونم مثل من، اهل مبارزه بود، نه برای شکست دادن، بلکه برای حفظ خودش.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.