خلاصه کتاب:
صابر، در مقام وکیل، باید با نهایت دقت و بیطرفی پروندهی حقوقی سحر را بررسی کند. اما گذشتهای که میانشان بوده، کار را پیچیدهتر میکند. او باید میان احساسات شخصی و تعهد حرفهای، راهی اخلاقی و درست انتخاب کند.
خلاصه کتاب:
نازگل، با وجود سن کم، با تمام وجود برای زندگیاش تلاش میکند. ارباب روستا، با رفتار سختگیرانهاش، حاضر نیست به خانوادهی نازگل فرصت بدهد. اما برخوردی میان نازگل و ارباب، او را وارد مسیری تازه میکند، مسیر ایستادگی، انتخاب و رشد.
خلاصه کتاب:
از همون لحظهی اول، حس کردم یه چیزی بین ما هست. همیشه برای خواستههام جنگیده بودم، و این بار هم عقب نکشیدم. حتی وقتی فهمیدم کسی دیگهای تو زندگیشه، باز هم امیدوار بودم. اما اونم مثل من، اهل مبارزه بود، نه برای شکست دادن، بلکه برای حفظ خودش.
خلاصه کتاب:
تصویرش در تلویزیون، من را از درون لرزاند. دختری با گذشتهای پر از درد، که حالا فقط به دنبال آرامش بود. من، با گذشتهای تاریک و مأموریتهایی که هیچکس نباید بداند، تصمیم گرفتم برای او تغییر کنم. اما آیا میتوانم نقش یک مرد معمولی را تا آخر بازی کنم؟
خلاصه کتاب:
بهزاد، قاضی وارستهایست که به عهدی قدیمی با خاندان پاک وفادار مانده. او باید یکی از فرزندانش را برای همکاری با گروه آلفا معرفی کند. پسرش، اهل هنر و آرامش، برای این مسیر مناسب نیست. مایا، دختر پرشور و دلشکستهی او، برخلاف انتظار، خواهان ورود به گروه است. مخالفت پدر، او را در مسیر برخورد با امیر ارسلان قرار میدهد؛ مردی که غرور و اقتدارش زبانزد است. تقابل میان این دو، داستانی از کشمکشهای درونی و انتخابهای دشوار را رقم میزند.
خلاصه کتاب:
آن نگاه، آن چشمان آرام و جادویی، میتوانست میان مردان رقابت بیافریند. اما مردی که در دلش طوفانی از احساسات شکل گرفته بود، میدانست که این دختر فراتر از زیبایی ظاهریست. او آرزو داشت که روزی بتواند با صداقت و احترام، دل آن دختر را به دست آورد. شاید اگر خالق سرنوشت بخواهد، این مسیر هموار شود.
خلاصه کتاب:
در شب سکوت، امیرارسلان با نگاهی سنگین به ماهگل نزدیک میشود. اما ماهگل، با دلی پر از تردید و ذهنی آشفته، تلاش میکند از این موقعیت فرار کند. جدال میان غرور و مقاومت، صحنهای از درگیریهای درونی را رقم میزند که سرنوشت هر دو را تحت تأثیر قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
نویان پسریست که همیشه نسبت به رفتارهای آنالی حس عجیبی داشته. وقتی متوجه علاقهی عاطفی آنالی به خودش میشود، دچار سردرگمی میگردد. با تحقیق در گذشتهی آنالی، نشانههایی پیدا میکند که ممکن است او انسان نباشد. آیا آنالی از نسل جنهاست؟ یا اینکه فقط قربانی یک راز خانوادگی شده؟
خلاصه کتاب:
جهان، پلیسی جوان و جسور، مأموریت دارد به قلب یک باند خلافکار نفوذ کند. اما پس از لو رفتن، خسرو او را به اسارت میگیرد. در اقدامی همزمان، آیلین نیز ربوده میشود تا فشار روانی بر جهان و سرهنگ جلیلی افزایش یابد. خسرو تلاش میکند با ایجاد بحرانهای اخلاقی، جهان را وادار به تسلیم کند. اما این نقطهی آغاز مبارزهای درونی برای جهان است؛ میان وظیفه، انسانیت و گذشتهای که حالا به او نزدیکتر از همیشه شده.
خلاصه کتاب:
او را در تلویزیون دیدم؛ چهرهای خسته، با نگاهی که از رنجهای عمیق حکایت داشت. گذشتهاش پر از زخم بود، و حالا فقط امنیت میخواست. من، که سالها در سایهها زندگی کرده بودم، برای اولین بار دلم خواست نور را تجربه کنم. به او نزدیک شدم، با نقابی از یک زندگی معمولی. اما آیا میتوانم گذشتهام را از او پنهان نگه دارم؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.