خلاصه کتاب:
بزرگ شده در روستای کوچکی نزدیک به جنگل ارواح...
لیسکا راداست میداند که جادو وحشتناک است و جادوگران، هیولا هستند.
اما زمانی که لیسکا قدرتهای خود را با پیامدهایی ویرانگر آزاد میکند، گرفتار نگهبان شیطانی جنگل ارواح؛ لشی، میشود که به او پیشنهادی میدهد: یک سال بندگی در ازای یک آرزو.
لیسکا به عمارت در حال فروپاشی لشی برده میشود و به زودی ریشههای شوم معامله را کشف میکند.
و اگر بخواهد آن سال را زنده بماند و به خانه بازگردد، باید اسرار میزبان خود را کشف کند و با ارواح گذشته او روبهرو شود.
خلاصه کتاب:
امیرحسین دانشجویِ رشتهٔ پزشکیه که یک خاطره و کنجکاویِ بعد از اون باعث میشه که بخواد نسبت به دنیای ماورا بیشتر بدونه.
حتی اگه بلد اینکار هم باشی سرنوشت خوبی در انتظارت نیست، چه برسه به اینکه با یک خطا اونها رو به دنیای خودت دعوت کنی!
دنیایی که بعد از ورودشون تبدیل به جهنمی میشه که برای بیرون اومدن از اون هیچ راهی پیدا نمیکنی جز مقابله!
خلاصه کتاب:
من دختریام که ناخواسته، در مسیر تاریکی قدم گذاشت. در نوجوانی، نیرویی درونم بیدار شد، نیرویی که با سکوتش، لرزه بر جهان میانداخت. از آن روز، همه چیز تغییر کرد... اما هنوز نمیدانم، چه دستی سرنوشت مرا اینگونه رقم زد.
خلاصه کتاب:
دختری در دل طبیعت چشم باز میکند؛ فرزند پدری با گذشتهای پنهان و مادری که نامش با افسانهها گره خورده. او باید با میراثی که از خانوادهاش به ارث برده، زندگیاش را بسازد، میان رازها، انتخابها، و مسیرهایی که هنوز روشن نشدهاند.
خلاصه کتاب:
در لحظهای بحرانی، گروهی شکارچی قصد ربودن همسر روسلا و آرشام را داشتند. یاشار، مردی با گذشتهای تاریک که روزی باعث مرگ والدین روسلا شده بود، سر رسید و جانشان را نجات داد. حالا، با احساس دین و پشیمانی، ادعا میکند توانایی دیدن آینده را دارد، اما نمیتواند رازهای آن را فاش کند. روسلا که در آغوش همسرش تا مرز مرگ پیش رفته بود، نجات یافت. اکنون ارتش طوفان به رهبری ژنرال کارلوس در برابر عمارت ایستاده، و قصد دارد جفت برگزیدهی طوفان را برای مراسمی اسرارآمیز به بند بکشد.
خلاصه کتاب:
در جهانی تاریک و رازآلود، روسلا با شبا، موجودی دورگه، پیوندی پنهانی برقرار میکند. اما خوابهایی از مردی نقابدار، آرامش را برهم میزند. آن مرد با قدرتی جادویی، روسلا را به مکانی باستانی میبرد. در آنجا، روسلا باید میان گذشته، عشق و آیندهاش تصمیم بگیرد.
خلاصه کتاب:
نیلو در میان تغییراتی که ذهن و جسمش را دربر گرفته، به دنبال پاسخی برای آنچه در حال رخ دادن است، سرگردان است. او نمیداند این تحولات از کجا آمدهاند و چه معنایی دارند، اما چیزی درونش به او هشدار میدهد که این فقط آغاز ماجراست. در این میان، سموئل در مسیرش قرار میگیرد—پسری که آمده تا از او محافظت کند، اما شاید محافظت تنها هدف او نباشد. شاید او کلید حل معمای نیلو باشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.