خلاصه کتاب:
قومی هست به اسم ضمیر که در این قوم قوانین خاص و منحصر به خود خان و عشیره ی قوم هست این قوم به دو دسته ضمیرچی بالا و ضمیرچی دور تقسیم شدن و بزرگ این قوم زنی به اسم خان خاتون هست. قوانین این قوم باعث هزاران اتفاق شده مثل،فرار، عروس کُشون، قتل، زنا، کودک همسری، خون بس، عشق های ممنوعه، کینه های چندصد ساله و....و... جامعه مدرن امروز هم حتی این قوانینو تغییر ندادن و سرنوشت همچنان کارکترها رو به بازی قوانین ضمیر می گیره.
خلاصه کتاب:
بزرگ شده در روستای کوچکی نزدیک به جنگل ارواح...
لیسکا راداست میداند که جادو وحشتناک است و جادوگران، هیولا هستند.
اما زمانی که لیسکا قدرتهای خود را با پیامدهایی ویرانگر آزاد میکند، گرفتار نگهبان شیطانی جنگل ارواح؛ لشی، میشود که به او پیشنهادی میدهد: یک سال بندگی در ازای یک آرزو.
لیسکا به عمارت در حال فروپاشی لشی برده میشود و به زودی ریشههای شوم معامله را کشف میکند.
و اگر بخواهد آن سال را زنده بماند و به خانه بازگردد، باید اسرار میزبان خود را کشف کند و با ارواح گذشته او روبهرو شود.
خلاصه کتاب:
سودی سالی دوبار توی ویلایی که بعنوان مهریه، همسر مرحومش بهش بخشیده، تورنمنتی با شعار ؛ببین، بپسند و ببر؛ برگزار میکنه تا دخترا و پسرای جوان در یک محیط امن و با اطلاع خانواده هاشون با همدیگه آشنا بشن و اگه مورد پسند بودن کار به ازدواج بکشه.. اما امسال خودش و خونه در خطر……
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختری بنام اسمین که زندگیش روال عجیبی طی میکنه..از کودکی تا به امروز که ۲۵ سالشه شخصی عین سایه دنبال وناظر کاراشه وو.. اسی بخاطر مردای زندگیش دچار خشم و عصبانیت و ببه نوعی اختلالات روانی میشه .. روانشناسی داریم تو داستان که خودش بحث برانگیزه …
خلاصه کتاب:
شروع به دست و پا زدن کردم بچه های هم سنم قهقهه می زدند و می خندیدند؛ فکر می کردند این هم یک بازی است قطره های اشکم روی گونه هایم می ریختند، قفسه سینه ام از بی هوایی می سوخت دست هایم آن قدر به طناب پوسیده چنگ زده بودند که ناخن هایم زخمی وخون مرده شده؛ شدیدا می سوختند، دوباره دست از عقب بردن طناب که کشید پاهایم که به زمین رسیدند عمیقا هوا را به سینه های تشنه از هوایم کشیدم همین باعث سرفه های عمیقم شد نمی دانستم چرا خواهرم این کار را با من می کند، چرا مرا مثل ماهی از آب بیرون می اندازد و نفس های آخرم که می شد مرا دوباره زنده می کرد و به دریای بیکران اکسیژن بر می گرداند چرا بچه های دیگر می خندیدند کسی او را سرزنش نمی کرد! شاید بخاطر این که دردم را حس نمی کردند...
خلاصه کتاب:
این داستان، روایتی است از آتشی خاموشنشدنی. آهیر، جوانی که در شب عروسیاش شاهد قتل همسرش میشود، در محله میماند تا حقیقت را بیابد. او در ظاهر آهنگری میکند، اما زندگیاش پر از راز است. پروا، خبرنگار تازهوارد و جسور، همسایهی او میشود؛ زنی که آهیر میان عشق و سوءظن او گرفتار میشود.
خلاصه کتاب:
دختر پادشاه، قربانی سیاست شد و به عنوان نماد صلح به کشور دشمن فرستاده شد؛ اما آنچه در انتظارش بود، نه فقط یک ازدواج، بلکه مراسمی پر از رمز و راز و بیم بود.
خلاصه کتاب:
سام دانشجوی رشته کامپیوتر که در دانشگاه در یک نگاه به دختری به نام شیرین دل می بازد. شیرین دختر شاد و بسیار زیبایی است که خواهان زیادی دارد. سام برای اینکه لیاقت شیرین را داشته باشد، برای بدست آوردن پول، دست به کارهای عجیبی میزند. سام که نمیتواند به این زودی پا پیش بگذارد، از طریق هک کردن تمام وسایل الکترونیکی خانه شیرین، او را ۳سال تحت نظر می گیرد تا اینکه یک روز شیرین از کارهای او به ستوه می آید و قصد خودکشی دارد ...
خلاصه کتاب:
لیلی، دختر نازپروردهی روزهای آرام، در طوفان زندگی تازهای بیدار میشود. بیآنکه بداند چگونه، باید نقش روشنی در شبهای تاریک کسی ایفا کند که روزی خصمش بوده. در جستوجوی حقیقت، صدای دروغها بلند است؛ بهویژه از سوی آنکه میگوید دشمنی پایان یافته، اما نگاهش هنوز سرد است.
خلاصه کتاب:
در لحظهای بحرانی، گروهی شکارچی قصد ربودن همسر روسلا و آرشام را داشتند. یاشار، مردی با گذشتهای تاریک که روزی باعث مرگ والدین روسلا شده بود، سر رسید و جانشان را نجات داد. حالا، با احساس دین و پشیمانی، ادعا میکند توانایی دیدن آینده را دارد، اما نمیتواند رازهای آن را فاش کند. روسلا که در آغوش همسرش تا مرز مرگ پیش رفته بود، نجات یافت. اکنون ارتش طوفان به رهبری ژنرال کارلوس در برابر عمارت ایستاده، و قصد دارد جفت برگزیدهی طوفان را برای مراسمی اسرارآمیز به بند بکشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.