خلاصه کتاب:
من دختریام که ناخواسته، در مسیر تاریکی قدم گذاشت. در نوجوانی، نیرویی درونم بیدار شد، نیرویی که با سکوتش، لرزه بر جهان میانداخت. از آن روز، همه چیز تغییر کرد... اما هنوز نمیدانم، چه دستی سرنوشت مرا اینگونه رقم زد.
خلاصه کتاب:
دختری در دل طبیعت چشم باز میکند؛ فرزند پدری با گذشتهای پنهان و مادری که نامش با افسانهها گره خورده. او باید با میراثی که از خانوادهاش به ارث برده، زندگیاش را بسازد، میان رازها، انتخابها، و مسیرهایی که هنوز روشن نشدهاند.
خلاصه کتاب:
در لحظهای بحرانی، گروهی شکارچی قصد ربودن همسر روسلا و آرشام را داشتند. یاشار، مردی با گذشتهای تاریک که روزی باعث مرگ والدین روسلا شده بود، سر رسید و جانشان را نجات داد. حالا، با احساس دین و پشیمانی، ادعا میکند توانایی دیدن آینده را دارد، اما نمیتواند رازهای آن را فاش کند. روسلا که در آغوش همسرش تا مرز مرگ پیش رفته بود، نجات یافت. اکنون ارتش طوفان به رهبری ژنرال کارلوس در برابر عمارت ایستاده، و قصد دارد جفت برگزیدهی طوفان را برای مراسمی اسرارآمیز به بند بکشد.
خلاصه کتاب:
در جهانی تاریک و رازآلود، روسلا با شبا، موجودی دورگه، پیوندی پنهانی برقرار میکند. اما خوابهایی از مردی نقابدار، آرامش را برهم میزند. آن مرد با قدرتی جادویی، روسلا را به مکانی باستانی میبرد. در آنجا، روسلا باید میان گذشته، عشق و آیندهاش تصمیم بگیرد.
خلاصه کتاب:
نیلو در میان تغییراتی که ذهن و جسمش را دربر گرفته، به دنبال پاسخی برای آنچه در حال رخ دادن است، سرگردان است. او نمیداند این تحولات از کجا آمدهاند و چه معنایی دارند، اما چیزی درونش به او هشدار میدهد که این فقط آغاز ماجراست. در این میان، سموئل در مسیرش قرار میگیرد—پسری که آمده تا از او محافظت کند، اما شاید محافظت تنها هدف او نباشد. شاید او کلید حل معمای نیلو باشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.