خلاصه کتاب:
نازگل، با وجود سن کم، با تمام وجود برای زندگیاش تلاش میکند. ارباب روستا، با رفتار سختگیرانهاش، حاضر نیست به خانوادهی نازگل فرصت بدهد. اما برخوردی میان نازگل و ارباب، او را وارد مسیری تازه میکند، مسیر ایستادگی، انتخاب و رشد.
خلاصه کتاب:
نفس کار میکند. زندگی را میچرخاند. رئیس شرکت پیشنهادی میدهد. مسیر عوض میشود. چالشها میآیند. نفس میماند. میجنگد. میفهمد. و در پایان، لبخند میزند.خلاصه رمان
خلاصه کتاب:
از همون لحظهی اول، حس کردم یه چیزی بین ما هست. همیشه برای خواستههام جنگیده بودم، و این بار هم عقب نکشیدم. حتی وقتی فهمیدم کسی دیگهای تو زندگیشه، باز هم امیدوار بودم. اما اونم مثل من، اهل مبارزه بود، نه برای شکست دادن، بلکه برای حفظ خودش.
خلاصه کتاب:
در دل یک ایل سنتی، دختری پس از مرگ نامزدش، با برادر او ازدواج میکند. در ابتدا این ازدواج سرد و بیروح است، اما با گذر زمان، احترام و همدلی شکل میگیرد. در سوی دیگر، دختری دیگر با عشقی بیپاسخ روبهروست و باید با کمک خانوادهاش مسیر تازهای برای زندگیاش پیدا کند.
خلاصه کتاب:
در جهانی تاریک و رازآلود، روسلا با شبا، موجودی دورگه، پیوندی پنهانی برقرار میکند. اما خوابهایی از مردی نقابدار، آرامش را برهم میزند. آن مرد با قدرتی جادویی، روسلا را به مکانی باستانی میبرد. در آنجا، روسلا باید میان گذشته، عشق و آیندهاش تصمیم بگیرد.
خلاصه کتاب:
تصویرش در تلویزیون، من را از درون لرزاند. دختری با گذشتهای پر از درد، که حالا فقط به دنبال آرامش بود. من، با گذشتهای تاریک و مأموریتهایی که هیچکس نباید بداند، تصمیم گرفتم برای او تغییر کنم. اما آیا میتوانم نقش یک مرد معمولی را تا آخر بازی کنم؟
خلاصه کتاب:
بهزاد، قاضی وارستهایست که به عهدی قدیمی با خاندان پاک وفادار مانده. او باید یکی از فرزندانش را برای همکاری با گروه آلفا معرفی کند. پسرش، اهل هنر و آرامش، برای این مسیر مناسب نیست. مایا، دختر پرشور و دلشکستهی او، برخلاف انتظار، خواهان ورود به گروه است. مخالفت پدر، او را در مسیر برخورد با امیر ارسلان قرار میدهد؛ مردی که غرور و اقتدارش زبانزد است. تقابل میان این دو، داستانی از کشمکشهای درونی و انتخابهای دشوار را رقم میزند.
خلاصه کتاب:
آن نگاه، آن چشمان آرام و جادویی، میتوانست میان مردان رقابت بیافریند. اما مردی که در دلش طوفانی از احساسات شکل گرفته بود، میدانست که این دختر فراتر از زیبایی ظاهریست. او آرزو داشت که روزی بتواند با صداقت و احترام، دل آن دختر را به دست آورد. شاید اگر خالق سرنوشت بخواهد، این مسیر هموار شود.
خلاصه کتاب:
در شب سکوت، امیرارسلان با نگاهی سنگین به ماهگل نزدیک میشود. اما ماهگل، با دلی پر از تردید و ذهنی آشفته، تلاش میکند از این موقعیت فرار کند. جدال میان غرور و مقاومت، صحنهای از درگیریهای درونی را رقم میزند که سرنوشت هر دو را تحت تأثیر قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
نویان پسریست که همیشه نسبت به رفتارهای آنالی حس عجیبی داشته. وقتی متوجه علاقهی عاطفی آنالی به خودش میشود، دچار سردرگمی میگردد. با تحقیق در گذشتهی آنالی، نشانههایی پیدا میکند که ممکن است او انسان نباشد. آیا آنالی از نسل جنهاست؟ یا اینکه فقط قربانی یک راز خانوادگی شده؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.