خلاصه کتاب:
زندگی برای افروز ترکیبیست از سکوت، اجبار و ناامیدی. در جهانی که هیچ چیز در آن جذاب نیست، او با روتینهای خستهکننده به زیستن ادامه میدهد.
خلاصه کتاب:
نور غروب روی چهرهی شیدانه افتاده بود. دستش را بالا برد و ساعت را نگاه کرد—چیزی نمانده بود. سالها از آن روز گذشته بود، از روزی که با دوستانش عهد بسته بودند تا بعد از سالها دوباره در همین نقطه بایستند. امیرطاها، عشق دیرینش، مربی استخر بود. برای رویاهای شیدانه، پا به دنیای مشاغل مختلف گذاشت، اما زندگی همیشه همان راهی که انتظار داریم پیش نمیرود. همهچیز تغییر کرد. کارش را از دست داد، تصمیمات تازهای گرفتند، و حالا… حالا شیدانه و دوستانش ایستادهاند و به دنبال حقیقتی میگردند که از گذشته در میانشان جا مانده. چه کسی برندهی این بازی شد؟
خلاصه کتاب:
در پی آشکار شدن خیانت همسر، صبا به دنبال تکیهگاهی امن، به هورام روی میآورد. این نزدیکی، راز عشقی دیرینه را فاش میکند؛ عشقی که هورام سالها در دل نگه داشته بود، بیآنکه صبا از آن آگاه باشد.
خلاصه کتاب:
بازنویسی اول: قصهای از شیدا، زنی که عشق برایش بیمعناست؛ مردی که سرشار از نور است و در برابر سختیهای زندگی چون کوه ایستاده است. تقابل باورها، اعتقادات متضاد و عشقهای افلاطونی دیروز و امروز. روایتی پر از درد، عصیان و مبارزه که هر بخش آن چون قطعات یک پازل، تصویری کاملتر از داستان را میسازد. در نهایت، سه داستان در هم تنیده میشوند و گرهای که حل کردنش بهایی گران دارد.
خلاصه کتاب:
مرگ مهتاب سایهای بر زندگی ستاره میاندازد، که حال در نقشی دوگانه باید قدم بردارد. اما زمان سرنوشت را به بازی میگیرد، و میان نور عشق و تاریکی کینه، او را وادار به انتخابی بیبازگشت میکند...
خلاصه کتاب:
رنج ناشی از رسوایی همسر، پدر بیتا را از درون فرسود و بیماریای که او را در بر گرفت، پایان غمانگیزی برایش رقم زد. پس از مرگ او، چیزی جز بدهیهای سنگین برای فرزندانش باقی نماند. رضا، فرزند بزرگ، بیدرنگ مسئولیت را پذیرفت و با ادارهی کارگاه پدر، تلاش کرد بدهیها را تسویه کند. بیتا نیز نمیخواست یک تماشاگر منفعل باشد. او از برادرش خواست اجازه دهد وارد میدان شود و کنار او بجنگد. اما آیا این تصمیم، آنها را به مسیری تازه و ناشناخته خواهد کشاند؟
خلاصه کتاب:
در پی تنهایی پس از فقدان همسر، گوهر با جوانی در فضای مجازی ارتباط برقرار میکند. محبت و توجهی که سالها از آن محروم بوده، او را به سمت وابستگی سوق میدهد. اما وقتی شاهرخ به دخترش گیوا علاقهمند میشود، گوهر متوجه اشتباهاتش میشود و با پیامدهای آن روبهرو میگردد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بهشت بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.